فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jailed

سوم‌شخص مفرد:

jails

وجه وصفی حال:

jailing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

زندانی، محبوس، دربند، دستگیرشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a jailed man

مردی زندانی

a jailed Cuban poet

شاعر کوبایی دربند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jailed

  1. adjective arrested
    Synonyms:
    under arrest in jail captive incarcerated

ارجاع به لغت jailed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jailed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jailed

لغات نزدیک jailed

پیشنهاد بهبود معانی