فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Detainee

ˌdiːteɪˈniː ˌdiːteɪˈniː

معنی و نمونه‌جمله

noun

آدم بازداشت‌شده (به‌طور معمول به‌دلیل امور سیاسی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

They gathered all the detainees in one place.

زندانیان سیاسی را همگی در یکجا جمع کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detainee

  1. noun some held in custody
    Synonyms:
    political detainee

ارجاع به لغت detainee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detainee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detainee

لغات نزدیک detainee

پیشنهاد بهبود معانی