به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Detainee

ˌdiːteɪˈniː ˌdiːteɪˈniː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    آدم بازداشت‌شده (به‌طور معمول به‌دلیل امور سیاسی)
    • - They gathered all the detainees in one place.
    • - زندانیان سیاسی را همگی در یکجا جمع کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد detainee

  1. noun Some held in custody
    Synonyms: political detainee

ارجاع به لغت detainee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detainee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/detainee

لغات نزدیک detainee

پیشنهاد بهبود معانی