سومشخص مفرد:
rulesوجه وصفی حال:
rulingخطدار، دارای خط، خطکشیشده
a ruled table
میز خطکشیشده
the ruled papers
کاغذهای خطدار
نحتحاکمیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the ruled mass
تودهی تحتحاکمیت
State of Libya safeguards the interests of the ruling class and suppresses the resistance the ruled class.
دولت لیبی از منافع طبقهی حاکم حراست میکند و مقاومت طبقهی تحتحاکمیت را سرکوب میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ruled» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ruled