فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Vassal

ˈvæsl ˈvæsl

گذشته‌ی ساده:

vassalled

شکل سوم:

vassalled

سوم‌شخص مفرد:

vassals

وجه وصفی حال:

vassalling

شکل جمع:

vassals

معنی

noun adjective

(حقوق، قدیم، انگلیس) خراج‌گزار، هم‌بیعت بالرد، تبعه، بنده، غلام، رعیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vassal

  1. noun a person holding a fief; a person who owes allegiance and service to a feudal lord
    Synonyms:
    servant subject tenant dependent slave peasant subordinate beneficiary serf liege liegeman feudatory bondman servile thrall varlet esne helot

ارجاع به لغت vassal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vassal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vassal

لغات نزدیک vassal

پیشنهاد بهبود معانی