سومشخص مفرد:
favorsوجه وصفی حال:
favoringبرتر، دلپذیر، شایسته، محبوب، مقرب
his favored son
پسر عزیزکردهی او
He sent one of his favored ministers.
یکی از وزیران مقرب خود را فرستاد.
دارای امتیازات یا محاسن (بیشتر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is favored to win.
پیشبینی میشود که او برنده خواهد بود.
(در ترکیب) دارای قیافهی بخصوص، چهره
ill-favored
بدقیافه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «favored» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/favored