آخرین به‌روزرسانی:

Sidle

ˈsaɪdl ˈsaɪdl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

یک‌ور راه رفتن، یک‌ور کردن، یک‌وری، اریب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

A knife-wielding man sidled up to me.

مردی چاقو بدست یکوری به طرفم آمد.

The pilot sidled the boat up the dock.

ناخدا قایق را یکوری به اسکله برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sidle

  1. verb move sideways
    Synonyms:
    edge inch veer tilt ease walk sideways saunter sashay
  1. verb to advance carefully and gradually
    Synonyms:
    ease edge

ارجاع به لغت sidle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sidle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sidle

لغات نزدیک sidle

پیشنهاد بهبود معانی