آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Sidle

ˈsaɪdl ˈsaɪdl

معنی sidle | جمله با sidle

noun verb - intransitive

یک‌ور راه رفتن، یک‌ور کردن، یک‌وری، اریب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

A knife-wielding man sidled up to me.

مردی چاقو بدست یکوری به طرفم آمد.

The pilot sidled the boat up the dock.

ناخدا قایق را یکوری به اسکله برد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sidle

  1. verb move sideways
    Synonyms:
    edge inch veer tilt ease walk sideways saunter sashay
  1. verb to advance carefully and gradually
    Synonyms:

ارجاع به لغت sidle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sidle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sidle

لغات نزدیک sidle

پیشنهاد بهبود معانی