فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Red Light

ˈredˈlaɪt redlaɪt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

چراغ‌قرمز، چراغ‌راهنما، چراغ‌راهنمایی، چراغ‌خطر

The bright red light on the dashboard indicated that the engine was overheating.

چراغ‌خطر روشن روی داشبورد نشان می‌داد که موتور بیش‌از حد گرم شده است.

She stopped her car abruptly at the red light, causing the driver behind her to honk.

او ناگهان ماشینش را پشت چراغ‌قرمز متوقف کرد و باعث شد راننده‌ی پشت‌سرش بوق بزند.

adjective

(مکان) قرمز، سرخ، خطر (دارنده‌ی فاحشه‌خانه یا روسپی‌خانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

red light district

محله‌ی سرخ (محله‌ی فواحش)

The red light district had a reputation for being dangerous and seedy.

منطقه‌ی قرمز به خطرناک بودن و کثیف بودن شهرت داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد red light

  1. noun stop light
    Synonyms:
    traffic signal

ارجاع به لغت red light

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «red light» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/red-light

لغات نزدیک red light

پیشنهاد بهبود معانی