فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
    آخرین به‌روزرسانی:

    Sit-down

    ˈsɪtdaʊn ˈsɪtdaʊn ˈsɪtdaʊn

    معنی‌ها و نمونه‌جمله

    noun adjective

    اعتصاب نشسته (که طی آن کارگران در محل کار می‌مانند؛ ولی کار نمی‌کنند - sit-down strike هم می‌گویند)

    noun adjective

    رجوع شود به: sit-in

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    noun adjective

    نشسته (در برابر: ایستاده standing)

    a sit-down dinner for twenty

    شام نشسته برای بیست نفر

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sit-down

    1. verb take a seat
      Synonyms:
      sit seat
      Antonyms:
      stand arise lie
    1. verb be seated
      Synonyms:
      sit
    1. noun a strike in which workers refuse to leave the workplace until a settlement is reached
      Synonyms:
      sit-down strike

    ارجاع به لغت sit-down

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sit-down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sit-down

    لغات نزدیک sit-down

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    wrong worktop womenswear women's magazine winter holiday washing-up liquid walking holiday voice mail very well trumpet player traffic warden too much thank you! thank someone for something snowboarding علی حسن مروا مائده محمد مریم اسما آب‌شناسی معصومه امتیاز نهایی قاسم رویا سنا آبله‌کوبی کردن شیوا