با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hold On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    صبر کردن
  • phrasal verb
    محکم نگه داشتن
    • - He kept a firm hold on my hand.
    • - او دست مرا محکم گرفت.
    • - He lost his hold on the rope.
    • - طناب از دستش دررفت (رها شد).
  • phrasal verb
    اصرار کردن، پافشاری کردن
  • phrasal verb
    وفادار ماندن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hold on

  1. phrasal verb Grasp or grip firmly
  2. phrasal verb Keep; to store something for someone
  3. phrasal verb Wait a short time
  4. phrasal verb Remain loyal

ارجاع به لغت hold on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hold on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hold-on

لغات نزدیک hold on

پیشنهاد بهبود معانی