آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Hold On

معنی hold on | جمله با hold on

phrasal verb

محکم نگه داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He kept a firm hold on my hand.

او دست مرا محکم گرفت.

He lost his hold on the rope.

طناب از دستش دررفت (رها شد).

phrasal verb

اصرار کردن، پافشاری کردن

phrasal verb

وفادار ماندن

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت hold on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hold on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hold-on

لغات نزدیک hold on

پیشنهاد بهبود معانی