محکم نگه داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He kept a firm hold on my hand.
او دست مرا محکم گرفت.
He lost his hold on the rope.
طناب از دستش دررفت (رها شد).
اصرار کردن، پافشاری کردن
وفادار ماندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hold on» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hold-on