با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Get Onto

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    انجام دادن، رسیدگی کردن
  • phrasal verb
    تماس گرفتن برای مطرح کردن موضوعی
  • phrasal verb
    وصل شدن به اینترنت
  • phrasal verb
    سرزنش کردن
  • phrasal verb
    معرفی کردن چیزی به کسی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد get onto

  1. phrasal verb to start to do or deal with
  2. phrasal verb Contact a person or organisation about a particular matter
  3. phrasal verb Connect (especially to the Internet or a network)
  4. phrasal verb Scold someone
  5. phrasal verb Introduce someone to something

ارجاع به لغت get onto

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get onto» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/get-onto

لغات نزدیک get onto

پیشنهاد بهبود معانی