به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Desperately

ˈdesprətli ˈdesprətli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more desperately
  • صفت عالی:

    most desperately

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb B2
    به‌شدت، شدیداً
    • - My husband was desperately ill.
    • - شوهرم به‌شدت بیمار بود.
    • - She desperately needed a job to pay her bills.
    • - او برای پرداخت صورت‌حساب‌هایش شدیداً به شغل نیاز داشت.
  • adverb
    نومیدانه، ناامیدانه
    • - The family desperately scrambled to gather their belongings and evacuate the burning house.
    • - این خانواده نومیدانه تلاش کردند تا وسایل خود را جمع کنند و خانه‌ی در حال سوختن را تخلیه کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد desperately

  1. adverb severely
    Synonyms: badly, carelessly, dangerously, dramatically, fiercely, gravely, greatly, harmfully, hysterically, like crazy, like mad, perilously, seriously
    Antonyms: calmly, easily, trivially
  2. adverb frightfully
    Synonyms: appallingly, fearfully, hopelessly, shockingly

ارجاع به لغت desperately

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desperately» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desperately

لغات نزدیک desperately

پیشنهاد بهبود معانی