صفت تفضیلی:
more desperatelyصفت عالی:
most desperatelyبهشدت، شدیداً
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
My husband was desperately ill.
شوهرم بهشدت بیمار بود.
She desperately needed a job to pay her bills.
او برای پرداخت صورتحسابهایش شدیداً به شغل نیاز داشت.
نومیدانه، ناامیدانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The family desperately scrambled to gather their belongings and evacuate the burning house.
این خانواده نومیدانه تلاش کردند تا وسایل خود را جمع کنند و خانهی در حال سوختن را تخلیه کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «desperately» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/desperately