امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Desperately

ˈdesprətli ˈdesprətli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more desperately
  • صفت عالی:

    most desperately

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
به‌شدت، شدیداً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- My husband was desperately ill.
- شوهرم به‌شدت بیمار بود.
- She desperately needed a job to pay her bills.
- او برای پرداخت صورت‌حساب‌هایش شدیداً به شغل نیاز داشت.
adverb
نومیدانه، ناامیدانه
- The family desperately scrambled to gather their belongings and evacuate the burning house.
- این خانواده نومیدانه تلاش کردند تا وسایل خود را جمع کنند و خانه‌ی در حال سوختن را تخلیه کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد desperately

  1. adverb severely
    Synonyms:
    badly carelessly dangerously dramatically fiercely gravely greatly harmfully hysterically like crazy like mad perilously seriously
    Antonyms:
    calmly easily trivially
  1. adverb frightfully
    Synonyms:
    appallingly fearfully hopelessly shockingly

ارجاع به لغت desperately

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desperately» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desperately

لغات نزدیک desperately

پیشنهاد بهبود معانی