آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Calmly

ˈkɑːmli ˈkɑːmli

معنی calmly | جمله با calmly

adverb B2

با آرامش، به‌طور آرام، به‌طور متین، خون‌سردانه

He calmly sipped his tea while waiting for the results.

درحالی‌که منتظر نتایج بود، با آرامش چایش را نوشید.

The teacher calmly guided the students through the emergency drill.

معلم با خون‌سردی دانش‌آموزان را درطول مانور اضطراری هدایت کرد.

adverb

بی‌سروصدا، به‌آرامی، ساکت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The candle burned calmly, casting soft light across the room.

شمع به‌آرامی می‌سوخت و نور ملایمی را در اتاق می‌پراکند.

She calmly walked down the empty street at night.

او در شب بی‌سروصدا از خیابان خلوت عبور کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد calmly

  1. adverb quietly
    Synonyms:
    easily smoothly peacefully coolly evenly unhurriedly tranquilly sedately composedly collectedly unexcitedly motionlessly serenely

لغات هم‌خانواده calmly

  • adverb
    calmly

ارجاع به لغت calmly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «calmly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/calmly

لغات نزدیک calmly

پیشنهاد بهبود معانی