فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Subservience

səbˈsɜːrviəns səbˈsɜːvɪəns

توضیحات:

املای قدیمی این لغت: subserviency

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

فرمان‌برداری، اطاعت، سرسپردگی (بی‌چون‌وچرا)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The team's success was largely due to their subservience to their coach's strategies.

موفقیت این تیم بیشتر به دلیل اطاعت از استراتژی‌های مربی بود.

Unfortunately, in many cultures, women are expected to show subserviency to their husbands.

متأسفانه در بسیاری از فرهنگ‌ها، از زنان انتظار می‌رود که نسبت به شوهران خود فرمان‌برداری نشان دهند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The culture of subservience within the organization stifled creativity and innovation.

فرهنگ سرسپردگی در سازمان، خلاقیت و نوآوری را خفه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subservience

  1. noun in a subservient state
    Synonyms:
    subservientness
  1. noun abject or cringing submissiveness
    Synonyms:
    servility obsequiousness

ارجاع به لغت subservience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subservience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subservience

لغات نزدیک subservience

پیشنهاد بهبود معانی