فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Disjunct

dɪsˈdʒʌŋkt dɪsˈdʒʌŋkt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adjective
    منفصل، جدا شده، مجزا، (منطق) وجه تفکیک، شق
    • - the disjunct distribution of king crabs
    • - پراکندگی نامتعادل خرچنگ‌های بزرگ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد disjunct

  1. adjective Marked by separation of or from usually contiguous elements; - Scientific Monthly
    Synonyms: isolated
  2. adjective Progressing melodically by intervals larger than a major second
    Antonyms: conjunct

ارجاع به لغت disjunct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disjunct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disjunct

لغات نزدیک disjunct

پیشنهاد بهبود معانی