فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disjunct

dɪsˈdʒʌŋkt dɪsˈdʒʌŋkt

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective

منفصل، جدا شده، مجزا، (منطق) وجه تفکیک، شق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the disjunct distribution of king crabs

پراکندگی نامتعادل خرچنگ‌های بزرگ

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disjunct

  1. adjective Marked by separation of or from usually contiguous elements; - Scientific Monthly
    Synonyms:
    isolated
  1. adjective progressing melodically by intervals larger than a major second
    Antonyms:
    conjunct

ارجاع به لغت disjunct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disjunct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disjunct

لغات نزدیک disjunct

پیشنهاد بهبود معانی