با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Forked

fɔːrkt fɔːkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    forks
  • وجه وصفی حال:

    forking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    شاخه‌دار، چنگال‌مانند، شکافته، مبهم
    • - a snake with a forked tongue
    • - ماری با زبان دوشاخه
    • - forked lightning
    • - آذرخش شاخه‌دار
    • - five-forked
    • - پنج شاخه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد forked

  1. adjective going separate ways
    Synonyms: angled, bifid, bifurcate, bifurcated, branched, branching, dichotomous, dichotonic, divaricate, divided, furcate, furcated, pronged, split, tined, tridented, zigzag
    Antonyms: joined, unbranched

ارجاع به لغت forked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forked

لغات نزدیک forked

پیشنهاد بهبود معانی