عامیانه دادن، تحویل دادن، سلفیدن، تسویه کردن، پس دادن، پرداخت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The thief was caught and forced to fork over all the stolen goods.
دزد دستگیر شد و مجبور شد همهی اقلام مسروقه را پس بدهد.
The company refused to fork over the money for the faulty product they sold.
شرکت قبول نکرد پول محصول معیوبی را که فروخته بود، پس بدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fork over» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fork-over