با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ramify

ˈræməˌfaɪ ˈræmɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - intransitive adverb
    شاخه‌شاخه شدن، منشعب شدن، شاخه دادن، شاخه بستن
    • - Our research has ramified into a number of fields.
    • - پژوهش ما به چند زمینه تقسیم شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ramify

  1. verb To separate into branches or branchlike parts
    Synonyms: branch, fork, bifurcate, diverge, divide, subdivide, furcate, separate
  2. verb Have or develop complicating consequences
    Synonyms: complexify

ارجاع به لغت ramify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ramify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ramify

لغات نزدیک ramify

پیشنهاد بهبود معانی