فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

درمانده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • فرومانده
  • فونتیک فارسی

    darmaande
  • صفت
    helpless, desolate, castaway, forlorn, desperate, beaten, stranded, prostrate, distressed, frustrated
    • - به خاطر اتصال ضعیف اینترنتم درمانده شده بودم.

    • - I was frustrated with my slow internet connection.
    • - او از عدم موفقیتش در پیدا کردن شغل درمانده شده بود.

    • - He was frustrated with his lack of success in finding a job.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد درمانده

ارجاع به لغت درمانده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درمانده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/درمانده

لغات نزدیک درمانده

پیشنهاد بهبود معانی