امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

درمانده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فرومانده

فونتیک فارسی

darmaande
صفت
helpless, desolate, castaway, forlorn, desperate, beaten, stranded, prostrate, distressed, frustrated

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

- به خاطر اتصال ضعیف اینترنتم درمانده شده بودم.

- I was frustrated with my slow internet connection.

- او از عدم موفقیتش در پیدا کردن شغل درمانده شده بود.

- He was frustrated with his lack of success in finding a job.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد درمانده

  1. مترادف:
    بدبخت بیچاره حیران خسته دردمند سرگشته عاجز فرومانده کوفته متحیر مستاصل مضطر ناتوان وامانده

ارجاع به لغت درمانده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درمانده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/درمانده

لغات نزدیک درمانده

پیشنهاد بهبود معانی