فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

فرومانده به انگلیسی

معنی

فونتیک فارسی

foroomaande

weary, unable(to do anything), astonished

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فرومانده

  1. مترادف:
    بیچاره بی‌نوا تهی‌دست حیران درمانده سرگشته عاجز متحیر وامانده

ارجاع به لغت فرومانده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فرومانده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرومانده

لغات نزدیک فرومانده

پیشنهاد بهبود معانی