با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مستاصل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بیچاره، درمانده

فونتیک فارسی

mosta'sal
صفت
driven to extremities, helpless, prostrated, powerless, at the end of one's rope, desperate, put at bay, stranded

- شکستش او را مستاصل کرد.

- His failure made him desperate.

- هیچ پولی برایم نمانده بود و مستاصل بودم.

- I had no money left and was desperate.

- در برابر کسانی که دوستشان داری، مستاصلی.

- You are helpless against those you love.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مستاصل

ارجاع به لغت مستاصل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مستاصل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مستاصل

لغات نزدیک مستاصل

پیشنهاد بهبود معانی