compelled, forced, obliged
معادل انگلیسی واژهی «مجبور» forced، compelled، یا گاهی obliged است، بسته به بافت جمله.
«مجبور» صفتیست که به کسی اطلاق میشود که اختیار کامل تصمیمگیری ندارد و تحت فشار یا شرایط بیرونی، ناچار به انجام کاری شده است؛ یعنی آن کار نه از روی تمایل یا خواست درونی، بلکه بر اثر فشار، اجبار، یا نبودِ گزینهی بهتر انجام شده است.
در بسیاری از موقعیتها، این اجبار میتواند از طرف انسانهای دیگر باشد—مثل اجبار والدین، رئیس، یا جامعه—یا از دل موقعیتهایی بیرونی مثل فقر، تهدید، قوانین محدودکننده یا شرایط سخت زندگی برخیزد. کسی که کاری را «مجبورانه» انجام میدهد، معمولاً احساس نارضایتی، فشار روانی یا نوعی بیقدرتی را تجربه میکند، چون حق انتخابِ واقعی از او گرفته شده است.
واژهی «مجبور» در گفتار روزمره فارسی، گاهی بار دفاعی یا توجیهی هم دارد. مثلاً کسی میگوید: «چارهای نداشتم، مجبور شدم»؛ یعنی مسئولیت تصمیم را تا حدی به شرایط بیرونی واگذار میکند.
این کلمه، در لایههای عمیقتر، با مفاهیمی مانند اراده، اختیار، قدرت تصمیمگیری و حتی آزادی گره خورده و به همین دلیل در موقعیتهای انسانی و اخلاقی، واژهای پُرمعنا و مهم محسوب میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مجبور» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مجبور