آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: پنج‌شنبه ۸ آبان ۱۴۰۴

    دولت به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / dõlat /

    government, state, cabinet, big brother, administration, raj

    government

    state

    cabinet

    big brother

    administration

    raj

    حکومت

    نیاز به هماهنگی و تداوم در سیاست دولت

    the need for consistency and continuity in government policy

    دولت دستور داد اخبار مربوط به اعدام‌ها سانسور شود.

    The government ordered a blackout on the news about the executions.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    دولت برای تأمین هزینه‌های راه‌سازی پول کافی ندارد.

    The government does not have enough money to finance road building.

    اسم
    فونتیک فارسی / dõlat /

    wealth, riches

    wealth

    riches

    مال و ثروت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    دولت و شهرت

    wealth and fame

    دولت بدون سلامتی هیچ است.

    Wealth is nothing without health.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد دولت

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    اقبال بخت طالع
    متضاد:
    نکبت
    مترادف:
    تمکن تمول ثروت مکنت هستی
    مترادف:
    حکومت کابینه

    سوال‌های رایج دولت

    دولت به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «دولت» در زبان انگلیسی به government ترجمه می‌شود.

    این واژه به نهادی اشاره دارد که مسئول مدیریت امور عمومی، اجرای قوانین، سیاست‌گذاری و ارائه خدمات به جامعه است. دولت از ارکان مختلفی تشکیل شده است که وظایف آن‌ها شامل ایجاد نظم، حفاظت از حقوق شهروندان، اداره‌ی منابع عمومی و برنامه‌ریزی برای توسعه‌ی کشور یا جامعه است. دولت مفهومی بنیادین در زندگی اجتماعی و سازمان‌دهی جوامع انسانی محسوب می‌شود.

    از منظر ساختاری، دولت معمولاً شامل بخش‌های مقننه، مجریه و قضایی است که هر کدام وظایف مشخصی دارند. بخش مقننه مسئول تصویب قوانین، بخش مجریه اجرای آن‌ها و اداره‌ی روزمره‌ی امور کشور را بر عهده دارد و بخش قضایی نیز در حل اختلاف‌ها و تفسیر قوانین نقش ایفا می‌کند. این تفکیک قدرت به منظور ایجاد تعادل و جلوگیری از تمرکز بیش از حد قدرت در یک نهاد انجام می‌شود.

    دولت‌ها همچنین مسئول مدیریت منابع و ارائه خدمات عمومی هستند. این خدمات می‌تواند شامل آموزش، بهداشت، حمل‌ونقل، امنیت، زیرساخت‌ها و حمایت اجتماعی باشد. ارائه‌ی این خدمات نه تنها رفاه عمومی را افزایش می‌دهد، بلکه باعث تقویت اعتماد مردم به نظام مدیریتی و پایداری جامعه می‌شود. عملکرد دولت‌ها نقش حیاتی در کیفیت زندگی شهروندان دارد و کارایی و عدالت در ارائه‌ی خدمات، شاخص مهمی برای ارزیابی عملکرد آن‌ها محسوب می‌شود.

    از منظر اقتصادی و برنامه‌ریزی، دولت مسئول تنظیم سیاست‌های مالی، اقتصادی و توسعه‌ای است. دولت‌ها با برنامه‌ریزی بودجه، سرمایه‌گذاری در پروژه‌های زیرساختی و ایجاد چارچوب قانونی برای فعالیت‌های اقتصادی، نقش مهمی در توسعه پایدار و رشد اقتصادی کشور دارند. علاوه بر این، دولت‌ها می‌توانند با تنظیم مقررات، حمایت از صنایع و مدیریت بازارها، تعادل اقتصادی را حفظ کنند و از بحران‌های مالی پیشگیری نمایند.

    «دولت» مفهومی چندبعدی است که هم مدیریت عملی جامعه، هم برنامه‌ریزی اقتصادی و هم ارائه خدمات عمومی را در بر می‌گیرد. این واژه یادآور ضرورت سازمان‌دهی، همکاری و مسئولیت‌پذیری در زندگی جمعی انسان‌ها است. دولت، به عنوان نهادی که نظم، قانون و امنیت را برقرار می‌کند، پایه‌ای برای پیشرفت، رفاه و توسعه‌ی پایدار جامعه به شمار می‌رود.

    ارجاع به لغت دولت

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «دولت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دولت

    لغات نزدیک دولت

    • - دولپه
    • - دولپه‌ای
    • - دولت
    • - دولت آمریکا
    • - دولت امریکا
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.