-
Adverb
بهطور قابل اندازهگیری، بهطور محسوس، بهطور چشمگیر، بهطور قابل توجه
-
- His life has improved measurably.
- - زندگیاش بهطور محسوسی بهبود یافته است.
-
- This year's sales are measurably better than last year's.
- - میزان فروش امسال بهطور قابل توجهی از فروش سال گذشته بهتر است.
لغات همخانواده measurably