فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hemisphere

ˈheməsfɪr ˈheməsfɪə

شکل جمع:

hemispheres

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

نیمکره، نیم‌گوی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Scientists study the brain's left hemisphere for language processing.

دانشمندان نیمکره‌ی چپ مغز را برای پردازش زبان مطالعه می‌کنند.

The western hemisphere wants to create a common market.

[کشورهای] نیمکره‌ی غربی می‌خواهند بازار مشترک درست کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hemisphere

  1. noun either half of the cerebrum
    Synonyms:
    region territory realm cerebral-hemisphere half of the globe northern-hemisphere southern-hemisphere eastern-hemisphere western-hemisphere

ارجاع به لغت hemisphere

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hemisphere» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hemisphere

لغات نزدیک hemisphere

پیشنهاد بهبود معانی