امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hemisphere

ˈheməsfɪr ˈheməsfɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hemispheres

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
نیمکره، نیم گوی، اقلیم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- northern hemisphere
- نیمکره‌ی شمالی
- The western hemisphere wants to create a common market.
- (کشورهای) نیمکره‌ی غربی می‌خواهند بازار مشترک درست کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hemisphere

  1. noun Either half of the cerebrum
    Synonyms:
    half of the globe western-hemisphere eastern-hemisphere northern-hemisphere southern-hemisphere cerebral-hemisphere region realm territory

ارجاع به لغت hemisphere

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hemisphere» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hemisphere

لغات نزدیک hemisphere

پیشنهاد بهبود معانی