تنها روی یک چیز متمرکز شدن، تمام انرژی و وقت خود را صرف چیزی کردن، همهی دارایی خود را در یک کار (یا معامله) به کار گرفتن (و به مخاطره انداختن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It's risky to put all one's eggs in one basket when investing in stocks.
هنگام سرمایهگذاری در سهام، بسیار مخاطرهآمیز است که تمام دارایی خود را بهکار گیرید.
She decided to diversify her projects instead of putting all her eggs in one basket.
او تصمیم گرفت که بهجای متمرکز کردن تمام وقت و انرژی خود رو یک مورد، پروژههایش را تنوع بخشد.
To succeed in business, it's wise not to put all one's eggs in one basket.
برای موفقیت در کسبوکار، عاقلانه است که تمام دارایی خود را روی یک چیز متمرکز نکنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «put (or have) all one's eggs in one basket» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-or-have-all-ones-eggs-in-one-basket