هر
He called me each day and asked about my circumstances.
هر روز به من تلفن میزد و جویای احوالم میشد.
Each student was given a ticket.
به هر شاگردی یک بلیط دادند.
each year
هر سال
هر یک، هر کدام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each of them has to pay five dollars.
هر یک از آنها باید پنج دلار بدهد.
Three shots were fired, each missing the mark.
سه گلوله شلیک شد و هر سه به خطا رفت.
به هریک، به هرکدام
She gave us two apples each.
به هرکدام از ما دو سیب داد.
یکی، دانهای
The oranges cost one Tooman each.
پرتقالها دانهای یک تومان است.
The two sisters love each other.
دو خواهر همدیگر را دوست دارند.
هرکسی نظر خود را دارد، نظر هرکس بنابه شخصیت و سلیقهاش متفاوت است، هرکسی عقیدهای دارد، سلیقهی هرکس متفاوت است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «each» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/each