وزوز کردن، صدای زنبور کردن، اشتباه کاری کردن، سرهمبندی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is a bumbler.
او آدم فاسدی است.
The drunken man came bumbling into the room.
مرد مست تلوتلو خوران وارد اتاق شد.
What on earth are you bumbling about?
دربارهی چی داری منومن میکنی؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bumble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bumble