با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Bumble

ˈbʌmbl ˈbʌmbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
وزوز کردن، صدای زنبور کردن، اشتباه کاری کردن، سرهم‌بندی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He is a bumbler.
- او آدم فاسدی است.
- The drunken man came bumbling into the room.
- مرد مست تلوتلو خوران وارد اتاق شد.
- What on earth are you bumbling about?
- درباره‌ی چی داری من‌ومن می‌کنی؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bumble

  1. verb To make a continuous low-pitched droning sound
    Synonyms: burr, buzz, drone, hum, whir, whiz
  2. noun A continuous low-pitched droning sound
    Synonyms: burr, buzz, drone, hum, whir, whiz
  3. verb To move awkwardly or clumsily
    Synonyms: stumble, blunder, falter, stutter, stammer
  4. verb To proceed or perform in an unsteady, faltering manner
    Synonyms: bungle, blunder, botch, fumble, bobble, stumble, flounder, fudge, limp, bodge, bramble, muddle, botch-up, muff, blow, shuffle, flub, screw up, stagger, jumble, ball up, spoil, muck up, muffle, fluff, bollix, bollix up, bollocks, bollocks up, veil, mishandle, louse up, foul-up, mess up
  5. verb To move, act, or proceed clumsily.
    Synonyms: blunder

ارجاع به لغت bumble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bumble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bumble

لغات نزدیک bumble

پیشنهاد بهبود معانی