با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ruination

ˌruːəˈneɪʃn ˌruːəˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    ویرانی، خرابی، تباهی
    • - Drinking was his ruination.
    • - می‌خواری سبب فلاکت او شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ruination

  1. noun The act of destroying or state of being destroyed
    Synonyms: ruin, bane, destruction, devastation, havoc, undoing, wrack, wreck, wreckage
  2. noun Something that causes total loss or severe impairment, as of one's health, fortune, honor, or hopes
    Synonyms: ruin, downfall, bane, destroyer, destruction, laying-waste, undoing, wrecker, ruining, wrecking

ارجاع به لغت ruination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ruination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ruination

لغات نزدیک ruination

پیشنهاد بهبود معانی