گذشتهی ساده:
dilapidatedشکل سوم:
dilapidatedسومشخص مفرد:
dilapidatesوجه وصفی حال:
dilapidatingخراب کردن، بهحال ویرانی درآوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After the father's death, the children allowed the house to dilapidate.
پس از مرگ پدر، بچهها اجازه دادند که خانه به حالت مخروبه در آید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dilapidate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dilapidate