با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tassel

ˈtæsl ˈtæsl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    گمپل (آویز درست‌شده از نخ یا طناب)، آویز پرده
    • - He adjusted the tassel on his curtain.
    • - آویز پرده را روی پرده‌اش تنظیم کرد.
    • - the tassel on the cap of a university professor
    • - گمپل کلاه استاد دانشگاه
  • noun
    منگوله، آویز، شرابه
    • - The chandelier had crystal tassels that sparkled in the light.
    • - لوستر آویزهای کریستالی داشت که در نور برق می‌زدند.
    • - The tassel on her graduation cap swayed as she walked across the stage.
    • - منگوله‌ی روی کلاه فارغ التحصیلی او درحالی‌که از روی صحنه می‌رفت، تکان می‌خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت tassel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tassel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tassel

لغات نزدیک tassel

پیشنهاد بهبود معانی