با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Elegance

ˈeləɡəns ˈelɪɡəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun C1
براز، ظرافت، لطافت، زیبایی، وقار، ریزه‌کاری، سلیقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Her dance combined speed and elegance.
- رقص او سرعت و زیبایی را در هم آمیخته بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elegance

  1. noun cultivated beauty, taste
    Synonyms: breeding, charm, class, courtliness, cultivation, culture, delicacy, dignity, discernment, distinction, exquisiteness, felicity, gentility, good taste, grace, gracefulness, grandeur, hauteur, lushness, luxury, magnificence, nicety, nobility, noblesse, ornateness, polish, politeness, poshness, propriety, purity, refinement, restraint, rhythm, sophistication, splendor, style, sumptuousness, symmetry, tastefulness
    Antonyms: crudeness, inelegance, poor taste, roughness, ugliness

ارجاع به لغت elegance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elegance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elegance

لغات نزدیک elegance

پیشنهاد بهبود معانی