فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Enthronement

American: ɪnˈθroʊnmənt British: ɪnˈθrəʊnmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    بر تخت نشانی، اجلاس به تخت یا مسند، جلوس
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد enthronement

  1. noun The ceremony of installing a new monarch
    Synonyms: coronation, investiture, enthronization, enthronisation

ارجاع به لغت enthronement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enthronement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enthronement

لغات نزدیک enthronement

پیشنهاد بهبود معانی