آخرین به‌روزرسانی:

Account For

əˈkaʊnt fɔr əˈkaʊnt fɔː

گذشته‌ی ساده:

accounted for

شکل سوم:

accounted for

سوم‌شخص مفرد:

accounts for

وجه وصفی حال:

accounting for

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

تشکیل دادن، شامل بودن، اختصاص داشتن، سهم داشتن، در بر گرفتن

Tourism accounts for a large part of the country’s income.

گردشگری بخش بزرگی از درآمد کشور را شامل می‌شود.

Women account for nearly half of the workforce.

زنان تقریباً نیمی از نیروی کار را تشکیل می‌دهند.

phrasal verb

توضیح دادن، نشان دادن، حاکی بودن، دال بر چیزی بودن، دلیل چیزی بودن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The professor asked the students to account for their absences during the semester.

استاد از دانشجویان خواست دلیل غیبتشان در طول ترم را توضیح دهند.

The accountant needed to account for all of the company's expenses in his report.

حسابدار باید همه‌ی هزینه‌های شرکت را در گزارشش نشان می‌داد.

phrasal verb

از بین بردن، نابود کردن، کشتن، به هلاکت رساندن، از پا درآوردن، منهدم کردن

The sniper accounted for three enemy soldiers before being spotted.

تک‌تیرانداز قبل‌از اینکه دیده شود، سه سرباز دشمن را به هلاکت رساند.

Our troops accounted for two enemy tanks during the battle.

نیروهای ما درطول نبرد دو تانک دشمن را نابود کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد account for

  1. phrasal verb give reason for
    Synonyms:
    explain justify clarify elucidate resolve
  1. phrasal verb be the primary cause of
  1. phrasal verb constitute in amount or portion
  1. phrasal verb destroy or put out of action

ارجاع به لغت account for

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «account for» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/account-for

لغات نزدیک account for

پیشنهاد بهبود معانی