عجله داشتن، وقت کم داشتن، فرصت نداشتن، تنگ بودن وقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He didn’t explain much because he was pressed for time.
چون عجله داشت، او زیاد توضیح نداد.
We’re pressed for time, let’s take a taxi instead of waiting for the bus.
وقت تنگ است، بیایید بهجای منتظر ماندن برای اتوبوس، تاکسی بگیریم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «be pressed for time» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/be-pressed-for-time