برای، به خاطر، به نفع، در راستای، طرف چیزی بودن، طرفدار بودن، هوادار بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The majority of the committee members were in favor of implementing the new policy.
اکثریت اعضای کمیته طرفدار اجرای سیاست جدید بودند.
The jury ruled in favor of the defendant.
هیئت منصفه به نفع متهم رای داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «in favor of» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/in-favor-of