به مدت چند وقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hasan waited for days, hoping she would return.
حسن برای چند روز منتظر ماند، با این امید که او بازگردد.
She has been working tirelessly for months on this project.
او ماههاست که بهطور خستگیناپذیر روی این پروژه کار میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «for days, weeks, months, years, etc.» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/for-days-weeks-months-years-etc