شکل جمع:
antisصفت تفضیلی:
more antiصفت عالی:
most antiمخالف، علیه، ضد
I support the anti group's efforts to protect the environment.
من از تلاشهای گروه مخالف برای حفاظت از محیطزیست حمایت میکنم.
The anti letters were filled with false information and designed to deceive the reader.
نامههای مخالف مملو از اطلاعات نادرست و برای فریب خواننده طراحی شده بود.
They are anti big corporations.
آنها ضد شرکتهای بزرگ هستند.
مخالف (شخص)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
As for the death penalty, he is in favor and I am anti.
در مورد مجازات اعدام، او موافق است و من مخالف.
The antis of animal cruelty protested outside of the factory.
مخالفان حیوانآزاری در خارج از کارخانه تظاهرات کردند.
ضد، پاد، مخالف
The anti-inflammatory medication helped reduce the swelling.
داروهای ضد التهابی به کاهش ورم کمک کردند.
The anti-fungal spray quickly cleared up the athlete's foot infection.
اسپری ضد قارچ بهسرعت عفونت پای ورزشکار را از بین برد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «anti» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/anti