آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Criteria

kraɪˈtɪriə kraɪˈtɪəriə

معنی criteria | جمله با criteria

noun plural

معیارها، ضوابط، ملاک‌ها، شاخص‌ها، شروط، مولفه‌ها

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The evaluation of the project will be based on a set of predetermined criteria.

ارزیابی این پروژه بر اساس مجموعه‌ای از معیارهای ازپیش‌تعیین‌شده خواهد بود.

The company's hiring criteria include relevant work experience and strong communication skills.

شروط استخدام شرکت مشتمل‌ بر تجربه‌ی کاری مرتبط و مهارت‌های ارتباطی قوی است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد criteria

  1. noun a basis for comparison; a reference point against which other things can be evaluated
    Synonyms:
    standards rules principles examples bases measures tests patterns benchmarks norms yardsticks scales marks prototypes touchstones proofs paradigms originals precedents archetypes exemplars canons foundations
    Antonyms:
    possibilities probabilities changes conjectures fancies

سوال‌های رایج criteria

معنی criteria به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «criteria» در زبان فارسی به «معیارها»، «شاخص‌ها» یا «ضوابط» ترجمه می‌شود.

این واژه، جمعِ کلمه‌ی criterion است و در زبان انگلیسی برای اشاره به اصول یا استانداردهایی به کار می‌رود که بر اساس آن‌ها چیزی ارزیابی، انتخاب یا قضاوت می‌شود. Criteria مفهومی بنیادین در منطق، علم، فلسفه، مدیریت و آموزش است، زیرا هر تصمیم‌گیری یا داوری آگاهانه، نیازمند معیارهایی مشخص و قابل اتکا است.

در علوم و پژوهش، واژه‌ی criteria نقش محوری دارد. پژوهشگران برای ارزیابی کیفیت داده‌ها، اعتبار نتایج یا صحت فرضیه‌ها، همواره از مجموعه‌ای از معیارهای علمی استفاده می‌کنند. برای مثال، در یک پژوهش تجربی، «criteria of validity» (معیارهای اعتبارسنجی) مشخص می‌کند که آیا نتایج واقعاً بازتاب‌دهنده‌ی واقعیت هستند یا خیر. تعیین این معیارها باعث می‌شود که پژوهش علمی از سلیقه و برداشت شخصی فاصله گرفته و به چارچوبی عینی و تکرارپذیر تبدیل شود. از این منظر، criteria نماد نظم، دقت و شفافیت در فرآیند تفکر علمی است.

در حوزه‌ی مدیریت و تصمیم‌گیری، criteria به‌عنوان ابزاری کلیدی برای ارزیابی عملکرد، انتخاب گزینه‌ها یا سنجش موفقیت به کار می‌رود. مدیران هنگام استخدام نیرو، انتخاب پروژه یا تخصیص منابع، معمولاً بر اساس مجموعه‌ای از معیارها تصمیم می‌گیرند. این معیارها ممکن است کمی (مانند میزان سود یا هزینه) یا کیفی (مانند رضایت مشتری یا کیفیت خدمات) باشند. استفاده‌ی آگاهانه از criteria سبب می‌شود تصمیم‌ها منطقی‌تر و قابل دفاع‌تر باشند، زیرا هر انتخاب بر پایه‌ی دلایل و شاخص‌های مشخص صورت می‌گیرد، نه بر احساس یا اتفاق.

در فلسفه و اخلاق نیز criteria مفهومی عمیق دارد. فیلسوفان از «criteria of truth» یا «criteria of goodness» سخن می‌گویند تا تعیین کنند چه چیزی حقیقت محسوب می‌شود یا کدام رفتار اخلاقی‌تر است. در این بافت، معیارها دیگر صرفاً ابزار سنجش نیستند، بلکه بیانگر نظام فکری و ارزشی انسان‌اند. انتخاب معیار یعنی انتخاب زاویه‌ی نگاه به جهان؛ ازاین‌رو، تفاوت در criteria می‌تواند به تفاوت در باورها، سبک زندگی و حتی فرهنگ‌ها بینجامد.

در آموزش و ارزشیابی، criteria اساس سنجش یادگیری و عملکرد دانش‌آموزان است. آموزگاران برای ارزیابی تکالیف یا پروژه‌ها، معیارهایی مانند دقت، خلاقیت، سازمان‌دهی و انسجام را مشخص می‌کنند. وجود این معیارها موجب عدالت آموزشی و شفافیت در فرایند نمره‌دهی می‌شود. همچنین، وقتی یادگیرندگان از معیارها آگاه باشند، می‌توانند هدفمندتر عمل کرده و کیفیت کار خود را ارتقا دهند.

criteria تجسم مفهوم نظم، عدالت و آگاهی در تصمیم‌گیری‌های انسانی است. هرگاه فرد یا جامعه‌ای معیارهای روشنی برای سنجش داشته باشد، راه تمایز میان درست و نادرست، مؤثر و بی‌اثر، یا ارزشمند و بی‌ارزش آشکارتر می‌شود. این واژه یادآور آن است که قضاوت بدون معیار، بی‌پایه است؛ و معیار بدون اندیشه، بی‌روح. در جهان پیچیده‌ی امروز، تعریف و پایبندی به criteria روشن، شرط ضروری برای رشد علمی، پیشرفت اجتماعی و زندگی هدفمند به شمار می‌آید.

ارجاع به لغت criteria

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «criteria» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/criteria

لغات نزدیک criteria

پیشنهاد بهبود معانی