شکل جمع:
arbitersحکم، داوری کردن، قاضی، داور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
As the two brothers were involved in a dispute over the division of the inheritance, they chose Seyed Mehdi as arbiter.
چون دو برادر سر تقسیم ارث اختلاف داشتند، سیدمهدی را حکم قرار دادند.
He thinks newspapers are the sole arbiters of th virtues and faults of governments.
فکر میکند روزنامهها یگانه داوران خوبیها و بدیهای دولتها هستند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «arbiter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arbiter