امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Self-appointed

ˌselfəˈpoɪntɪd ˌselfəˈpoɪntɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خودگمارده، خودگماشته، خودخوانده، خودفرموده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The self-appointed committee decided to take charge of organizing the event.
- کمیته‌ی خودگمارده تصمیم گرفت که مسئولیت سازماندهی این رویداد را بر عهده بگیرد.
- The self-appointed leader of the group made all the decisions without consulting anyone else.
- سردسته‌ی خودخوانده‌ی گروه تمام تصمیمات را بدون مشورت با افراد دیگر می‌گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت self-appointed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-appointed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-appointed

لغات نزدیک self-appointed

پیشنهاد بهبود معانی