فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Self-appointed

ˌselfəˈpoɪntɪd ˌselfəˈpoɪntɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خودگمارده، خودگماشته، خودخوانده، خودفرموده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The self-appointed committee decided to take charge of organizing the event.

کمیته‌ی خودگمارده تصمیم گرفت که مسئولیت سازماندهی این رویداد را بر عهده بگیرد.

The self-appointed leader of the group made all the decisions without consulting anyone else.

سردسته‌ی خودخوانده‌ی گروه تمام تصمیمات را بدون مشورت با افراد دیگر می‌گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت self-appointed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-appointed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/self-appointed

لغات نزدیک self-appointed

پیشنهاد بهبود معانی