قدیمی خویشتنداری، تسلط بر نفس، خودکنترلی، خودفرمانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His self-command allowed him to resist the temptation to eat the entire cake.
تسلط بر نفس به او امکان داد تا در برابر وسوسهی خوردن کل کیک مقاومت کند.
Her self-command was evident as she politely declined the offer despite her desire to accept.
خودکنترلی او مشهود بود زیرا او این پیشنهاد را علیرغم تمایلش به پذیرش، بهطور مؤدبانه رد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «self-command» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/self-command