موسیقی خودسروده، خودساخته
The singer performed a self-composed song that resonated with the audience.
این خواننده آهنگی خودسروده را اجرا کرد که به دل مخاطبان نشست.
The orchestra played a self-composed symphony that was both innovative and captivating.
ارکستر سمفونی خودساختهای را نواخت که هم نوآورانه و هم گیرا بود.
خوددار، خویشتندار، مسلط بر خود، آرام، خونسرد، متین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The self-composed athlete stayed focused and determined, leading his team to victory.
این ورزشکار مسلط بر خود متمرکز و مصمم ماند و تیمش را به پیروزی رساند.
Despite the chaos around her, she remained self-composed.
علیرغم هرجومرج اطرافش، او خویشتندار باقی ماند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «self-composed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/self-composed