Ubiquity

juːˈbɪkwəti juːˈbɪkwɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

حضور در همه‌جا در یک وقت (مثل ذات پروردگار)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ubiquity

  1. noun the state of being everywhere at once (or seeming to be everywhere at once)
    Synonyms:
    omnipresence universality pervasiveness pervasion all-presence

ارجاع به لغت ubiquity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ubiquity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ubiquity

لغات نزدیک ubiquity

پیشنهاد بهبود معانی