دستوری، تجویزی، مقرراتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new policy is too prescriptive and does not allow for flexibility in decision-making.
سیاست جدید بیشازحد تجویزی است و اجازهی انعطافپذیری در تصمیمگیری را نمیدهد.
The company’s prescriptive rules leave no room for employees to use their own judgment.
قوانین مقرراتی شرکت هیچ فضایی برای استفاده از قضاوت شخصی کارکنان باقی نمیگذارد.
The new policy is prescriptive, limiting teachers' creativity in the classroom.
سیاست جدید دستوری است و خلاقیت معلمان را در کلاس درس محدود میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prescriptive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prescriptive