آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ مرداد ۱۴۰۴

    Prescriptive

    prɪˈskrɪptɪv prɪˈskrɪptɪv

    معنی prescriptive | جمله با prescriptive

    adjective formal

    دستوری، تجویزی، مقرراتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The new policy is too prescriptive and does not allow for flexibility in decision-making.

    سیاست جدید بیش‌ازحد تجویزی است و اجازه‌ی انعطاف‌پذیری در تصمیم‌گیری را نمی‌دهد.

    The company’s prescriptive rules leave no room for employees to use their own judgment.

    قوانین مقرراتی شرکت هیچ فضایی برای استفاده از قضاوت شخصی کارکنان باقی نمی‌گذارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The new policy is prescriptive, limiting teachers' creativity in the classroom.

    سیاست جدید دستوری است و خلاقیت معلمان را در کلاس درس محدود می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد prescriptive

    1. adjective pertaining to giving directives or rules
      Synonyms:
      customary authoritarian rigid normative prescribed cut-and-dried
      Antonyms:
      descriptive

    سوال‌های رایج prescriptive

    معنی prescriptive به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «prescriptive» در زبان فارسی به «دستوری» یا «تجویزی» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی «دستوری» به چیزی اشاره دارد که قواعد، دستورالعمل‌ها یا روش‌های مشخصی را تعیین می‌کند و بر رعایت آن‌ها تأکید دارد. این اصطلاح معمولاً در زمینه‌های زبان‌شناسی، آموزش، علوم اجتماعی و حتی پزشکی به کار می‌رود. در هر زمینه‌ای که استفاده شود، معنای اصلی آن تأکید بر چارچوب، استاندارد یا روش مشخصی است که باید پیروی شود و جنبه‌ی توصیفی صرف ندارد، بلکه به نوعی راهنمای عملی یا قانون‌مند محسوب می‌شود.

    در زبان‌شناسی، رویکرد دستوری یا prescriptive، به قوانینی اشاره دارد که نحوه‌ی صحیح گفتار یا نوشتار را مشخص می‌کند. برای مثال، آموزش قواعد گرامری زبان به دانش‌آموزان به سبک prescriptive معمولاً شامل دستورالعمل‌هایی است که نشان می‌دهد چه ساختارهایی صحیح و چه ساختارهایی نادرست هستند. این رویکرد به ایجاد نظم و یکپارچگی در زبان کمک می‌کند و استانداردهای زبانی را به مخاطب منتقل می‌سازد.

    در آموزش و تدریس نیز واژه‌ی prescriptive به راهکارها یا دستورالعمل‌هایی اطلاق می‌شود که نحوه‌ی انجام یک فعالیت یا وظیفه را مشخص می‌کند. این دستورالعمل‌ها به افراد کمک می‌کنند تا با پیروی از روش‌های تعیین‌شده، به نتایج مورد انتظار برسند و از خطاها یا سردرگمی‌های احتمالی جلوگیری کنند. به همین دلیل، رویکردهای دستوری در محیط‌های آموزشی و حرفه‌ای نقش مهمی در افزایش کارایی و بهبود عملکرد دارند.

    در حوزه‌های دیگر، مانند پزشکی یا مهندسی، prescriptive به توصیه‌ها یا تجویزهایی اطلاق می‌شود که نحوه‌ی اقدام به حل یک مسئله یا اجرای یک فرآیند را مشخص می‌کند. برای مثال، یک نسخه‌ی پزشکی یا دستورالعمل فنی که دقیقاً نحوه‌ی استفاده از دارو یا دستگاه را توضیح می‌دهد، نمونه‌ای از کاربرد prescriptive است. این رویکرد بر رعایت دقیق قوانین و مراحل مشخص تأکید دارد و از رفتارهای سلیقه‌ای یا تصادفی جلوگیری می‌کند.

    کلمه‌ی «prescriptive» یا «دستوری» نشان‌دهنده‌ی تمرکز بر قواعد، چارچوب‌ها و روش‌های از پیش تعیین‌شده است. این مفهوم به ما امکان می‌دهد که نظم و استاندارد را در زبان، آموزش، فعالیت‌های حرفه‌ای و زندگی روزمره برقرار کنیم و با پیروی از دستورالعمل‌های مشخص، دقت، کارایی و همگرایی در عملکردها افزایش یابد. فهم این واژه کمک می‌کند تا تفاوت میان توصیف آنچه هست و تجویز آنچه باید باشد را درک کنیم و نقش کاربردی قوانین و دستورالعمل‌ها را بهتر بشناسیم.

    ارجاع به لغت prescriptive

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «prescriptive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prescriptive

    لغات نزدیک prescriptive

    • - prescriptible
    • - prescription
    • - prescriptive
    • - presell
    • - presence
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.