آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Normative

ˈnɔːrmət̬ɪv ˈnɔːmətɪv

معنی normative | جمله با normative

هنجاری، قاعده‌ای، اصولی، معیاری، قانونی، اصلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

normative grammar

دستور زبان هنجارگرا

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد normative

  1. adjective pertaining to giving directives or rules
    Synonyms:
    regulating regularizing prescriptive normalizing
    Antonyms:
    descriptive

ارجاع به لغت normative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «normative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/normative

لغات نزدیک normative

پیشنهاد بهبود معانی