با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Conditioning

kənˈdɪʃnɪŋ kənˈdɪʃnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    conditioned
  • شکل سوم:

    conditioned
  • سوم‌شخص مفرد:

    conditions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
روان‌شناسی سلامت روان شرطی‌سازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Operant conditioning examines how rewards and punishments can shape behavior.
- شرطی‌سازی عامل این موضوع را بررسی می‌کند که چگونه پاداش‌ها و تنبیه‌ها می‌توانند رفتار را شکل دهند.
- Conditioning plays a significant role in shaping our beliefs and attitudes.
- شرطی‌سازی نقش مهمی در شکل دادن به باورها و برخوردهای ما دارد.
noun uncountable
(شرایط ظاهری یا فیزیکی) بهبود، تقویت، تربیت، بهسازی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conditioning

  1. verb Develop (children's) behavior by instruction and practice; especially to teach self-control
    Synonyms: accustoming, training, stipulating, habituating, checking, specifying, stationing, stating, ranking, premising, qualifying, modifying, wonting, positioning, plighting, occasioning, causing, casing, angling, inuring, disciplining, adapting
  2. adjective
    Synonyms: addictive

لغات هم‌خانواده conditioning

ارجاع به لغت conditioning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conditioning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conditioning

لغات نزدیک conditioning

پیشنهاد بهبود معانی