امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prerequisite

priːˈrekwəzət priːˈrekwəzət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    prerequisites

معنی

noun adjective
پیش‌نیاز، پیش بایست، لازمه، شرط لازم، شرط قبلی، لازمه امری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prerequisite

  1. adjective necessary
    Synonyms:
    called for essential expedient imperative important indispensable mandatory necessitous needful obligatory of the essence required requisite vital
    Antonyms:
    optional unnecessary voluntary
  1. noun condition, necessity
    Synonyms:
    essential imperative must need postulate precondition qualification requirement requisite sine qua non
    Antonyms:
    extra option

ارجاع به لغت prerequisite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prerequisite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prerequisite

لغات نزدیک prerequisite

پیشنهاد بهبود معانی