آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Accustomed To

معنی accustomed to | جمله با accustomed to

adjective

عادت‌کرده، خوگرفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Her eyes quickly became accustomed to the dark.

چشمان او به‌سرعت به تاریکی عادت کردند.

• The two girls were accustomed to not talking at meals.

دو دختر عادت کرده بودند که هنگام غذا خوردن صحبت نکنند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد accustomed to

  1. adjective used to
    Synonyms:
    familiar with adapted to adjusted to in the habit of acclimated to acclimatized to

ارجاع به لغت accustomed to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accustomed to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accustomed-to

لغات نزدیک accustomed to

پیشنهاد بهبود معانی