امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cultural

ˈkʌltʃrəl ˈkʌltʃrəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more cultural
  • صفت عالی:

    most cultural

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
فرهنگی، تربیتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- cultural center
- مرکز (یا خانه‌ی) فرهنگی
- the cultural ties between Iran and Afghanistan
- پیوندهای فرهنگی میان ایران و افغانستان
- cultural varieties of maize
- انواع ذرت‌های کشتنی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cultural

  1. adjective educational, enlightening
    Synonyms:
    adorning advancing artistic beautifying beneficial broadening civilizing constructive corrective developmental dignifying disciplining edifying educative elevating ennobling enriching expanding glorifying helpful humane humanizing influential inspirational instructive learned liberal liberalizing nurturing ornamenting polishing promoting raising refined refining regenerative socializing stimulating uplifting widening

لغات هم‌خانواده cultural

ارجاع به لغت cultural

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cultural» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cultural

لغات نزدیک cultural

پیشنهاد بهبود معانی