Artistic

ɑːrˈtɪstɪk ɑːˈtɪstɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more artistic
  • صفت عالی:

    most artistic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
هنرمندانه، باهنر، مانند هنرپیشه و هنرمند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- artistic adviser
- مشاور هنری
- Mehri is very artistic.
- مهری خیلی باهنر است.
- Julie is artistically gifted.
- جولی از نظر هنری مستعد است.
- a very artistic design
- یک طرح بسیار هنرمندانه
- artistic freedom
- آزادی هنری
- The flowers were artistically arranged.
- گل‌ها با هنرمندی آراسته شده بودند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد artistic

  1. adjective beautiful, satisfying to senses
    Synonyms: aesthetic, creative, cultivated, cultured, decorative, dramatic, elegant, exquisite, fine, graceful, grand, harmonious, ideal, imaginative, musical, ornamental, pictorial, picturesque, pleasing, poetic, refined, rhythmical, sensitive, stimulating, stylish, sublime, tasteful
    Antonyms: distasteful, horrible, inelegant, ugly
  2. adjective being skilled in creative activity
    Synonyms: accomplished, artful, artsy-craftsy, arty, crafty, discriminating, gifted, imaginative, inventive, skillful, talented
    Antonyms: scientific

لغات هم‌خانواده artistic

ارجاع به لغت artistic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «artistic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/artistic

لغات نزدیک artistic

پیشنهاد بهبود معانی